نگاهی تاریخی به پدیده شیطان پرستی

بازدید : 3058
زمان تقریبی مطالعه : 17 دقیقه
تاریخ : 18 شهریور 1393
نگاهی تاریخی به پدیده شیطان پرستی

 پگاه حوزه > 29 فروردین 1388 - شماره 252


 

پدید آورنده : حمید رضا مظاهری سیف ، صفحه 10

مقدمه

شیطان گرایی یا شیطان پرستی سه دوره را از سر گذرانده است. شیطان پرستی بدوی، شیطان گرای در قرون وسطا و شیطان گرایی مدرن. شیطان پرستی مدرن ریشه در ادوار گذشته این تفکر داشته و آموزه ها و آیین های آن را در خود جای داده است و از جهت نسبتی که با نهاد سیاست و اقتصاد برقرار کرده از صور پیشین شیطان گرایی متمایز می شود. بنابراین برای شناخت دقیق و عمیق شیطان گرایی مدرن لازم است که نظر و گذری بر تاریخچه شیطان گرایی داشته باشیم.

در این تاریخچه کوتاه خواهیم دید که گروهی از یهودیان تا اواسط قرون وسطا به غنی کردن داشته های فرهنگی خود مشغول بودند و آن را بر شالوده شیطان گرایی استوار کردند، و از آن پس یعنی حدود سده های دوازده و سیزده به تدریج از آیین و افکار خود پرده برداشتند و امروز می روند تا دنیا را با بینش و ارزش های خود هماهنگ سازند.

شیطان گرایی بدوی

مطالعات تمدنی(1) و مردم نگاری های مربوط به قبایل بدوی(2) رد پایی از اعمالی را که ما امروزه شیطانی می دانیم نشان می دهد. شیطان گرایی بدوی شالوده ای خرافی داشته و به نوعی انحراف از مسیر تعالیم پیامبران گذشته بوده است. ادیان ابتدایی که پیامبران الاهی برای بشر می آوردند مثل ادیان ابراهیمی در راستای پیوند میان ساحت مادی و معنوی زندگی انسان بود. پیامبران می کوشیدند تا دست خلاق و روزی بخش خداوند را در چرخه این زندگی طبیعی آشکار سازند و از این رهگذر مسیر رشد و تعالی انسان را بگشایند.

به دنبال تعالیم انبیا مردم کشت و زرع و باران و آفتاب و سایر نمودها و پدیده های طبیعی را نشانه ای از پروردگار و لطف و رحمت او می دانستند و همواره می کوشیدند تا با ایمان و نیایش و آیین های معنوی، رحمت و برکت او را در زندگی خود جاری سازند. اما گاهی خشکسالی می شد، یا آفتی تمام تلاش آنها را از بین می برد؛ در این مواقع به جهت انحراف از تعالیم پیامبران کم کم معتقد شدند که همیشه تدبیر جهان به دست خداوند بخشنده و مهربان نیست، بلکه گاهی اوقات نیروهای شر و شیطانی هم دست در امور جهان دراز می کنند و بر سود و زیان انسان مسلط هستند.

باور به اینکه شر و شیطان مستقلاً منشأ قدرت و اثر در عالم است، به باورهای ثنوی و دوگانه گرایی در الوهیت و ربوبیت انجامید و مردم گمان کردند که با نیایش خدای خیر و رحمت به تنهایی منافع شان تأمین نمی شود و لازم است که نیروهای شر را هم ستایش کنند و برای تعظیم و تجلیل شیطان نیز برنامه هایی داشته باشند؛ تا بدین ترتیب از اراده شوم شیطانی در امان بمانند. از این رو جشن های باروری می گرفتند و در آن زنان و مردان بی مهابا به هم می آمیختند و موسیقی های محرک جنسی نواخته (3) و گاهی خون انسان ها و کودکان را تقدیم شیاطین می کردند.(4) قربانی کردن فرزند نخست به خصوص اگر پسر باشد در بسیاری از قبایل بدوی و به خصوص در میان عبرانیان رایج بوده است. (5)

در بعضی از دوره ها شیطان پرستی نسبت خود را با شیطان گسسته و به پرستش الاهه باروری تبدیل شد. الاهه باروری در حقیقت زمین بود که در وجود زن نمود می یافت. آیین آمیزش آزاد، نیایش و طلب باروری و برکت در برابر الاهه زمین و گاهی خدای مذکر و بارور کننده محسوب می شد. در مصر خدای مذکر که نماد آن خورشید بود اُزیریس نام داشت و الاهه باروری که همسر او بود آیسیس یا ایزیس نامیده می شد. البته گاهی این موقعیت ها جابجا شده و الاهه آسمان به صورت موءنث (نوت) و خدای زمین به چهره مذکر (گب) در می آمد.(6)

این اعمال بر اساس قوانین سحر و جادو توجیهاتی پیدا می کرد. برای نمونه اعمال جنسی علنی و جشن هایی که در آن رفتارهای غیر اخلاقی آشکارا انجام می شد با قانون تشابه در جادوگری هماهنگ بود. این قانون می گوید «هر چیزی مشابه خود را ایجاد می کند». از این رو برای باروری هرچه بیشتر زمین، باید عمل جنسی و باروری را آشکارا و دسته جمعی در برابر زمین انجام داد تا محصول بیشتری ایجاد شود. (7)

در آفریقا بخشی از آیین های شیطانی با کمی تغییر به آیین پرستش دان گبی (خدا- مار) تبدیل شد. (8) و در بسیاری از کشورهای جهان هنگام کاشت یا برداشت محصول هم آغوشی یا رابطه جنسی همسران و غیر همسران رایج بوده و در موارد زیادی هنوز هم ادامه دارد.(9) البته این آیین ها و نمادها همواره معنای ثابت نداشته و در سیالیت معنا شناور بوده است. معمولاً هر ملتی که بر ملت دیگر غلبه می کرد خدای قوم مغلوب در خدای ملت پیروز منحل می شد و به صورت جلوه ای از او در می آمد(10) و بدین ترتیب گاهی خدای خیر جلوه خدای شرّ می شد و گاهی برعکس. به هرحال برای شیطان نام و آوازه اش مهم نیست، بلکه داشتن پیروانی جاهل و بندگانی تسلیم، رضایت بخش تر و خواستنی تر است.

در دوره هایی که به علت غلبه تعالیم انبیا یا بازشدن افکار امکان علنی شدن ایدئولوژی شیطانی وجود نداشت باز هم شاهد هستیم که رگه هایی از تفکرات شیطانی همچنان باقی می ماند و بعدها توسعه یافته و مورد بهره برداری قرار می گیرد. مثلاً اگر چه افلاطون فیلسوفی الاهی اندیش بود ولی به جهت استفاده از منابع پیش از خود در مصر و بابل و بین النهرین اعتقاد به نمونه اعلای انسانی به صورت زن - مرد که منشأ احساس عشق است و نیز کمونیسم جنسی در طبقه اشراف معتقد شد. این ها بذرهای نهفته شیطانی در یونان باستان است که در روم به صورت مذاهب سری و پرستش خدایان جنسی تبدیل شد(11) و در دوره رنسانس از طریق منابع عرفان یهودی بازگشت افتخار آمیزی به سوی آن اتفاق افتاد و به تمدن مدرن جهت داد.

نکته قابل توجه که تداوم و بازتولید پی درپی شیطان گرایی را در ادوار مختلف و تا روزگار ما رقم می زند، این است که در حدود سه، چهار هزار سال پیش قوم بنی اسرائیل در مصر و بابل و بین النهرین و به طور کلی مناطق شمال و شرق آفریقا، جنوب شرقی اروپا و خاورمیانه سرگردان بودند از این رو هم باعث ترویج و جابه جایی این افکار در بین ملل مختلف می شدند و هم از آنها علوم و آیین های گوناگون را می آموختند و در دوره هایی که انبیا در بین اقوام و ملل به نشر تعالیم حق می پرداختند و شیطان گرایی منسوخ می شد، این آیین ها و باورها به صورت سری و محرمانه در بین گروه هایی از قوم بنی اسرائیل یا از اقوام دیگر باقی می ماند. که از آن روزگار تنها قوم بنی اسرائیل برای ما به یادگار مانده است.

شیطان گرایی در قرون وسطا

در دوره گذر از شیطان گرایی بدوی به شیطان گرایی وسطایی یک اتفاق مهم رخ می نماید که سنگ بنای شیطان پرستی را تا دوره مدرن مستحکم می کند. آن اتفاق این بود که قوم بنی اسرائیل به احتمال قوی برای منع دیگران از فراگیری علوم و دانش ها، اساساً دنبال کردن دانش و معرفت را در مقابل ایمان و میوه ممنوعه معرفی کردند. این مطلب در سفر پیدایش عهد عتیق وارد شد و با تدوین کتاب مقدس به شمار تعالیم مسیحیت پیوست.

البته تا پیش از آن در تعالیم پیامبرانی مثل حضرت شیث و ادریس (هرمس، که بعدها خدای حکمت شناخته شد) و نوح، عقل و دانش انعکاس انوار خداوند و شالوده الاهی آفرینش معرفی می شد،(12) و اسرار علوم و فنون به عنوان مطالعه آیات خداوند در کتاب آفرینش پذیرفته شده بود. (13)

ولی با نگارش نهایی تورات و بعد کتاب مقدس مسیحیان، رفتن به سمت علم و دانش، عملی زد دین و شیطانی پنداشته شد و شیطان به صورت مظهر خرد و دانایی و راهنمای بشر به سوی درخت معرفت درآمد. در حکاکی های «لویی برتون» از شیاطینی که توسط «جان وایر» شناسایی شدند، رابطه شیطان با علوم و فنون به خوبی روشن است. نخستین شیطان بعل (نام خدای خورشید در بابل) بود که کارشناس حقوق است و تفریحش شمشیر بازی است. فوراس یا فورکاس شیطانی که از سرپرستان ارشد جهنم است، از گیاهان دارویی و خواص سنگ ها آگاهی داشته، می تواند انسان را نامرئی کند و قادر است علوم معانی و بیان و منطق و ریاضی را به او بیاموزد. بوئر هم یکی دیگر از سرپرستان جهنم است. او در منطق و طب استاد بوده و پنجاه خانواده از شیاطین در اختیار او هستند.(14)

اینها فرشتگان شریری هستند که همراه شیطان از بهشت رانده شده اند. زیرا در نگرش یهودی - مسیحی فرشتگان اسیر خداوند بوده و شیاطین آن دسته از فرشتگانی هستند که برای آزادی سر به عصیان گذاشته اند. تبعیت انسان از شیطان نیز باعث آزادی از فرمانبری در برابر پروردگار است. این احساس آزادی به خصوص برای کشاورزان و کارگران ضعیفی خوشایند و خواستنی بود که در قرون وسطا از همدستی کلیسا و اشراف رنج می بردند و به نام خدا در بند مقامات دینی و دنیوی بودند.

آنها از تخیل نیروهای مرموز و سیه چهره با پوست کلفت و چروکیده که شبیه پوست زحمت کشیده و رنج دیده خودشان بود، احساس آرامش و همدلی بیشتری پیدا می کردند. از این رو در سده های پایانی قرون وسطا میل به شیطان پرستی و جادوگری در میان مردم اروپا بالا گرفت. به ویژه گردهمایی هایی با نام «سبت» یا «سابات» که در روز شنبه برگزار می شد و در آن رابطه آزاد جنسی انجام می گرفت، هم به زندگی خالی از شادی آنها هیجانی می داد و هم مخالفت با تعالیم کلیسا و احساس خوشایند آزادی را در آنها تقویت می کرد. نیز باید توجه داشت که این اعمال غیر اخلاقی برای آنها چندان غیر قابل تحمل نبود، زیرا آموخته بودند که ناموس شان را در اختیار اربابان و اشراف قرار دهند. البته معنای نمادین باروری آن جشن ها در دوره باستان و زندگی بدوی نیز برای این رعیت های کشاروز قابل توجه بود.

با این وصف خیر و برکت زیادی از شیطان به انسان رسیده و «گاهی هم اگر قصد شیطان شر بوده است وقتی انسان های خوب و پرهیزکار و نیکوکار منصفانه با او رفتار کرده اند، حاصل کارش مبدل به خیر شده».(15) اگر چه او انسان را به عصیان و سرکشی وامی دارد اما انگیزه های سازنده ای مثل کنجکاوی، دانش جویی و آزادی را در ما برمی انگیزد و انسان را از قدرت و نفوذ بیشتر برخوردار می کند. «او میل و هوس به ناشناخته ها را در ما تهییج می کند، روءیا و امید به ما می دهد و تلخی و ناخشنودی عطا می نماید، اما در پایان ما را به بهتر رهنمون می شود و بدین ترتیب بیشتر در خدمت خیر است. او همان نیرویی است که در راه شر می کوشد اما مسبب خیر است.» (16)

گذشته از این او ویژگی ها و صفات قابل ستایش و تقدیر به خود می گیرد. به گمان میلتون «او یک یاغی نجیب اشرافی است که رنج جاودانی را بر تحقیر و اهانت ترجیح می دهد»(17) و صاحب قدرت و اثر در این دنیاست و مرگ را به جهان می آورد.(18) انسان می تواند با علم و دانش، به خصوص فنون سحر و جادو قدرت او را به دست آورد. در آن قرن ها علم و سحر به هم آمیخته بود و به همین جهت کلیسا به سختی با دانشمندان و جادوگران مبارزه می کرد. در تصور قرون وسطایی شیطان گرایان «شیطان یک فردگراست. او فرمان های آسمانی را که رفتار و اصول اخلاقی خاصی را تحمیل می نمایند برهم می زند و واژگون می کند».(19) و تبعیت از او قدرت و لذت در زندگی را افزایش می دهد.

گروهی از یهودیان در طول قرون وسطا علوم و اندیشه های به جا مانده از یونان را نیز فراگرفتند و با حضور در متن جهان اسلام اندیشه های آنها را نیز به خوبی فراگرفتند. حتی کسانی مثل ابن میمون اندیشه فیلسوفان و دانشمندان مسلمان را به غرب منتقل کردند. و این در حالی بود که کتاب مقدس پی گیری دانش را عصیان در برابر خداوند می دانست. حتی نظریات و اندیشه های عرفای مسلمان تقریباً بدون تأخیر از طریق اعراب یهودی به آنها می رسید و این اندیشه ها را در گنجینه دانش های خود جا می دادند.

شیطان گرایی مدرن

شیطان گرایی مدرن از نیمه قرن شانزده آغاز شد. «کاترین دومدیچی» از خانواده بزرگ یهودی و دختر «لورنز» جادوگر بزرگ، همسر هنری دوم پادشا فرانسه بود. بعد از مرگ همسرش مراسم بلک مس (Black mass) را در بین اشراف و درباریان فرانسه بنیان گذاشت. (20) این مراسم از روی مدل آیین های جادویی باروری باستانی و بدوی و گردهم آیی های جادوگران در قرون وسطا بازسازی شد و در مدت کوتاهی به دربار سایر کشورهای اروپا از جمله انگلستان، آلمان و اتریش راه یافت.

پس از مدتی کودکان ناخواسته ای که پدران شان معلوم نبود و مادران آنها را نمی خواستند، به وجود آمدند. در این جا بود که با ابتکار «کاترین دِشی» با نام مستعار «لاوازین» مراسم اتاق درخشان طراحی شد و آیین شیطان پرستی را تکمیل کرد. این مراسم باز تولید آیین قربانی انسان بدوی بود. اتاق درخشان کاملاً سیاه پوش و تنها منبع روشنایی آن شمع بود. در این اتاق نوزادان ناخواسته قربانی می شدند و خون شان به شیطان تقدیم می شد.(21) پس از مدتی این قضیه لو رفت و عده ای بازداشت و مجازات شدند، اما هنگامی که پای شخصیت های بلند پایه به پرونده کشیده شد، مقامات دستور توقف پی گیری را صادر کردند و این مراسم به طور مخفیانه و محرمانه ادامه پیدا کرد.(22)

این آیین ها در طول قرن های هفده و هجده در قالب گروه های سرّی که توسط اشراف ایجاد و رهبری می شد، ادامه یافت، گروه هایی نظیر ژرمن باکسن، پسران نیمه شب، موهاکس ها و نفرین شدگان. بعضی از این گروه ها مثل «انجمن آتش دوزخ» بسیار گسترده بوده و شاخه های متعدد داشتند.(23) سرانجام این گروه ها به شکل گیری انجمن های فراماسونری در انگلستان و فرانسه، و از جمع آنها گراند لژها ایجاد شد و سپس در تمام اروپا و آمریکا و به تدریج در تمام دنیا رخنه کرد.

در قرن نوزدهم دکتر «چارلز هاکس» نوشت: «در سراسر جهان شیطان را صادقانه تر و بیش از گذشته و در مقیاس عظیم تری پرستش می کنند.»(24) در قرن نوزدهم برای جا انداختن و مقبولیت شیطان پرستی کوشش هایی صورت گرفت. «دیانا وگان» در کتابی با نام اعترافات داستان زنان شیطان پرستی را مطرح کرد که در کل اروپا محافلی را اداره می کردند و مردان را در مراسم خود می پذیرفتند. او نقل می کند که چگونه در این گروه ها و محافل برای پرستش شیطان دست به اعمال غیر انسانی زده و در انتظار روزی بودند که اصول اخلاقی مقبول جامعه را براندازند. البته بعداً معلوم شد که این داستان دروغ بوده ولی برای معرفی و ترویج شیطان پرستی و سنجش اقبال مردم به آن نقش موءثری داشت.

در آغاز قرن بیستم چهره برجسته و رسوای شیطان پرستی دانشمندی به نام «آلیسترکرولی» است. او تحقیقاتش را درباره حقیقت بشر و اعمال شیطانی در سال 1898 هنگام پیوستن به گروه «هرمتیک اوردر» آغاز کرد. سپس به جامعه جادوگران انگلیسی زبان ملحق شد که اعضایی مثل «دبلیو. بی یتس»، «آرتور مکن» و «دیون فورچون» داشت. بعدها به طور شخصی اعمال شیطانی بی سابقه ای را ابداع کرد و طرفدارانی به دورش گردآمدند و انجمن «شیطان برای شیطان» را به رهبری کرولی تشکیل دادند. این امر باعث شد که پایگاهی دائمی در جزیره چفالو واقع در سیسیل دایر کند و نام آن را صومعه تله ما (Telema Abbey of) بگذارد. او در سال 1947 از دنیا رفت و در مراسم تدفینش بلاک مس اجرا شد.(25)

در همین سال ها دکتر «جرالد بروسوگاردنر» که از اعضای گروه «سپیده طلایی» بود، مطالعات گسترده ای را درباره آیین های بدوی و مذاهب باستانی انجام داد و روی اندیشه های کرولی بسیار مطالعه کرد تا اینکه در جزیره «مَن» در انگلستان و در آسیابی قدیمی موزه جادوگری دایر نمود.

امروزه دو جریان اصلی شیطان پرستی در جهان رواج دارد. نخست شیطان گرایی (Satenism) لاوایی که با چهره شاخص «آنتوان ساندور لاوی» شناخته می شود. او با تأسیس کلیسای شیطان و نوشتن انجیل شیطانی در سال 1965 خود را جانشین کرولی و پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد. این جریان معتقد است که موجودی به نام شیطان وجود عینی ندارد و شیطان تنها نماد امیال، آرزوها و لذت طلبی انسان است.

لاوی در آغاز کار دوست و همکاری داشت به نام «مایکل آکینو» که در پی اختلاف عقیده با لاوی از او جدا شد و در سانفرانسیسکو معبد ست را تأسیس کرد و جریان ستیانیست (Setians) را به راه انداخت. ستیانیست ها به وجود عینی شیطان به عنوان پادشاه تاریکی معتقد هستند و سازمان مخفی و مخوف معبد ست را رهبر جنبش جهانی شیطان پرستی می دانند. این جنبش امروزه در ابعاد وسیعی فعالیت می کند و به ویژه در عرصه های فرهنگی مثل نشر کتاب و نشریات و سینما پرکارند.

جمع بندی

در این تاریخچه کوتاه مطالب بسیار زیادی نهفته است، که حرکت تکاملی شیطان گرایی تا اواسط قرون وسطا و سپس تحرک انکشافی آن را از نیمه دوم قرون وسطا تا شیطان گرایی مدرن نشان می دهد. در این روند قوم بنی اسرائیل میراث بان شیطان گرایی است. از دوره های بدوی و باستان که در مصر و بابل و مناطق شمال آفریقا، جنوب غرب آسیا و جنوب شرق اروپا آواره بودند و از تمدن های مختلف توجه و تجلیل از نیروهای شر، ستایش الاهه باروری و مادر- خدا را آموختند و فنون سحر و علوم جادویی و سایر علوم و فلسفه ها را به تدریج فراگرفتند و حدود قرن یازدهم تا سیزدهم که نظریه تجلی و سایر نگرش های عرفانی از جهان اسلام توسط اعراب یهودی به گنجینه حکمت پنهان یهود منتقل شد. در این دوره یعنی مجموعه هزاره های باستان تا حدود هزاره اول مسیحیت که به اواسط قرون وسطا می رسد، حرکت تکاملی سنت شیطانی با محوریت خانواده های بزرگ و پر نفوذ یهودی سپری شد.

از حدود قرون دوازده و سیزده به تدریج تحرک انکشافی شیطان گرایی آغاز می شود که تا آغاز قرن بیست و یکم ادامه می یابد. در این دوره که شامل صده های پایانی قرون وسطا، دوران نوزایی و عصر روشنگری و دوره مدرن می شود، شاهد پرده برداری و انکشاف نگرش ها و آیین های شیطانی هستیم. نخستین پرده برداری، ترویج و شیوع سحر و جادو در قرون یازده به بعد است که تا امروز به اوج خود می رسد. پرده دوم از قرن سیزدهم به بعد با علنی کردن عرفان یهود (کابالا/قبالا) آغاز می شود و امروز به اوج جلوه گری خود رسیده است. پرده سوم علم گرایی و روی آوری به دانش در عصر رنسانس است، که با تکیه بر علوم سرّ و مبانی کابالا و در چهارچوب سنت یهودی - مسیحی رویکرد به دانش رقم می خورد. پرده چهارم، موسیقی شیطانی است که نمادها و آیین های شیطانی را آشکارا به نام شیطان معرفی می کند. و پرده پنجم سینمای شیطانی است که ایدئولوژی شیطان گرایی را در سراسر جهان تبلیغ می کند. و پرده جادویی به ذهن جهانیان انداخته و همانند ساحران فرعون که ریسمان ها را مارهای زنده و جنبنده نمایاندند، شیطان را مدبری قدرتمند می نماید. در ابعاد دیگر این تحقیق روند پرده برداری از ایدئولوژی شیطانی قابل تامل و بررسی است که به فرصتی دیگر وا می گذاریم.

پی نوشت ها:

1. ویل دورانت ص78 تا 81.

2. ژاک لانتیه.ص334.

3. دهکده های جادو، ص325، غ324.

4. نک:ویل دورانت، ص 62.

5. شاخه زرین. ص331-327.

6. اسطوره های مصری. ص12.

7. نک. ویل دورانت. ص79

8. شاخه زرین.ص377.

9. شاخه زرین.ص183

10. تاریخ جامع ادیان.ص89 غ88

11. همان.

12. ر.ک. هرمس و سنت هرمسی. بخش اول.

13. هرمتیکا.ص95-93.

14. تاریخ جادوگری، ص 353.

15. همان، ص348.

16. همان، ص334.

17. همان، ص334.

18.همان، ص333.

19. همان، ص348.

20. سیری در تاریخ جادوگری، ص90.

21. همان، ص92.

22. همان، ص93.

23. همان، ص101.

24. همان، ص103.

25. همان. ص107، غ 106.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی