شبهات و شهوات

گرداب شهوت و گردباد شبهه

شهوات و یا همان امیال نفسانی که در حد طبیعی لازم و موجب رشد انسان می شود اگر از حد تعادل خارج شود تبدیل به گرابی سهمگین می شود که هرکسی را در درون خود غرق می کند . شبهات همه در که بیشتر ظهورش در هنگام فتنه هاست گردبادی تند می مانند که هر چیزی را از جای خودش می کند و با خود می برد . هشدارهای خیلی مهم از سوی اهل بیت علیهم السلام و بزرگان دین در این دومورد وارد شده است که گوشه ای از آن را در این مقاله می بینید
بازدید : 364
زمان تقریبی مطالعه : 16 دقیقه
تاریخ : 27 دی 1401
گرداب شهوت و گردباد شبهه

©

 
قال على (علیه السلام):
«ایاک والوقوع فى الشبهات و الولوع بالشهوات فأنهما یقتادانک الى الوقوع فى الحرام و رکوب کثیر من الآثام ؛
از فرو رفتن در شبهه ‏ها دورى گزینید و از وابستگى و اسارت شهوتها بپرهیزید، زیرا این دو شما را به گرفتار شدن در گناه و ارتکاب معاصى مى‏ کشانند.»(1)
در این بیان نورانى امام على(ع) به دو هشدار بزرگ اشاره مى‏کند که هم اندیشه سوزند و هم جامعه سوز. یکى شبهه و دیگرى شهوت.
"شبهه" فضاى فکر و اندیشه و تفکر آدمى را مه آلود مى‏کند و حق و باطل را بر او مشتبه مى‏نماید و بنیادهاى استوار فکرى و عقیدتى او را متزلزل و سست مى‏ سازد.
به همین جهت اسلام به "وقوف" و توقف در هنگام شبهه و شبهه آفرین‏ها دستور داده و از "وقوع" و فرو رفتن نهى کرده و اعلام خطر نموده است. شبهه گردبادى را مانند است که انسان را با خود مى‏برد و او را در وادى و فضاى تاریک و نامعلومى رها مى‏ سازد.
همواره شبهه سازان شیطان صفت در برابر اندیشه و عقیده حق باوران سرعت‏گیر و دست انداز آفریده ‏اند تا حرکت شتابان آنان را کند سازند و شاید بتوانند در این میان و در این فرصت طعمه ‏اى را به چنگ آرند و رهزن انسان‏هاى به راه افتاده شوند.
وظیفه هر مسلمانى آن است که در فضاى شبهه به پناهگاههاى مطمئن و استوار پناهنده شود و با رجوع به آگاهان و عالمان خود را از خطر لغزش و سقوط نجات دهد و به سلاح "یقین" مسلح گردد.
على(ع) در این زمینه مى‏فرماید: «انما سمیت الشبهة شبهة لأنها تشبه الحق فاما اولیاء اللّه فضیائهم فیها الیقین، ودلیلهم سمت الهدى، و اما اعداء اللّه فدعاؤهم فیها الضّلال، و دلیلهم العمى، فما ینجو من الموت من خافه، ولا یعطى البقاء من احبّه»(2)

"شبهه" را از این رو شبهه نام نهاده ‏اند که شباهت به حق دارد اما براى دوستان خدا نورى که آنان را در تاریکیهاى شبهه راهنمایى کند."یقین آنها" است و راهنماى آنها مسیر هدایت است ولى دشمنان خدا گمراهیشان آنها را به شبهات دعوت مى‏کند و راهنماى آنها کورى باطن است، آن کس که از مرگ بترسد هرگز به خاطر این ترس، از مرگ نجات نمى‏یابد، همانطور که هر کس مرگ را دوست دارد براى همیشه در این جهان باقى نخواهد ماند.
گرداب شهوات‏
راغب واژه شناس خبره در معناى شهوت گفته است:
شهوت، کشش نفس به سمت و سوى چیزى است که آن را مى‏ خواهد و این بر دو گونه است:
1- کشش راستین‏
2- کشش دروغین‏
شهوت و کشش مثبت همان خواست ضرورى و طبیعى است که در وجود آدمى به ودیعت نهاده شده است (مانند شهوت طعام به هنگام گرسنگى، خواستن آب به هنگام تشنگى و خواسته‏ هایى از قبیل زن دوستى، فرزندخواهى و...)
و اما کشش و شهوت دروغین و منفى آن است که انسان به چیزهایى عشق و علاقه داشته باشد و به سوى چیزهایى کشیده شود که نیاز ضرورى بدن و ساختار وجودى او نیست.(3) و در حوزه لهو و لعب و عیاشى قرار دارد.
در بین شهوت، شهوت جنسى از همه بیشتر خودنمایى مى‏کند و به گفته روانکاوان:
«غریزه جنسى از نیرومندترین غرایز انسان است، تاریخ معاصر و گذشته نیز تأیید مى‏کند که سرچشمه بسیارى از حوادث اجتماعى طوفان هاى ناشى از این غریزه بوده است.»(4)
در قرآن کریم هم نسبت به این گونه شهوت ها هشدار داده شده و خداوند مردم را از آنها نهى کرده است.
البته باید دانست که آنچه در اسلام نسبت به آن نکوهش شده و از انجام آن به شدّت نهى شده است «شهوت پرستى» است نه صرف علاقه به زن و فرزند و مال و ثروت و مانند آن، زیرا شریعت الهى هیچ‏گاه بر خلاف قانون خلقت و آفرینش فرمان نمى‏دهد، آنچه در شریعت اسلامى از آن نکوهش و مذمت شده آن است که انسان از مرز اعتدال خارج شود و به افراط و یا تفریط گرفتار گردد.
به برخى از آیات قرآن در این زمینه اشاره مى‏کنیم:
«زیّن للناس حب الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذّهب و الفضة و الخیل المسومة و الانعام و الحرث ذلک متاع الحیاة الدنیا و اللّه عنده حسن المآب».(5)
محبت امور مادى، از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب‏هاى ممتاز و چهارپایان و زراعت، در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند ولى) اینها در صورتى که هدف نهایى آدمى را تشکیل دهند، سرمایه زندگى پست (مادى) است، و سرانجام نیک (و زندگى جاویدان) نزد خداست.
گرچه ظاهر آیه شریفه شامل هوسهاى شیطانى و علاقه‏ هاى الهى و فطرى هر دو مى‏ شود، اما قول درست قرآن است که بگوئیم: زینت دهنده این امور خداوند است که از طریق دستگاه آفرینش در نهاد و خلقت آدمى عشق و علاقه این امور را قرار داده تا آنان این سرمایه‏ ها را در مسیر خوشبختى و سعادت و سازندگى خویش به کار گیرند، البته گروهى از انسانها این سرمایه‏ ها را در مسیر نادرست و ضد تکاملى به کار مى‏گیرند و با دست خویش خود را در گرداب مادیات و شهوات جنسى گرفتار مى‏سازند و هرچه جلوتر مى‏روند در این باتلاق بیشتر فرو رفته و هنگامى به خود مى‏ آیند که کار از کار گذشته و راه برگشت برایشان سخت و دشوار و گاه غیر ممکن مى ‏شود.
از این رو در جاى دیگرى از قرآن از آنهایى که استفاده بهینه و درست را از این غرایز و نعمت‏هاى خدادادى نکرده‏ اند به عنوان «پیروان شهوتها و یا شهوت پرستان» یاد کرده است:
«و یرید الذین یتبعون الشهوات ان تمیلوا میلا عظیما»(6)
اما آنها که پیرو شهواتند مى‏ خواهند شما به کلى منحرف شوید.
شهوت پرستانى که در امواج گناهان غرق شده ‏اند و گرفتار بى‏بند و بارى همراه با آلودگى و نکبت و پستى شده ‏اند از مسیر خلقت دور افتاده و در پرتگاه و بیراهه گرفتار گردیده‏ اند. این گونه کسان به انواع جنایات جنسى مبتلا شده و جامعه انسانى را نیز ناامن و ناگوار ساخته‏اند.
هشدارهاى پیشوایان معصوم(ع)
پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) و دست پروردگان مکتب آنان نسبت به این خطر اجتماعى و آفت و آسیب بزرگ بشرى هشدارها داده ‏اند و در کنار آن به راهکارهاى هدایتى و مثبت نیز اشاره نموده ‏اند که به برخى از آنها در این نوشتار اشاره خواهیم کرد.
درگیرى عقل و نفس‏
همواره بین عقل و نفس آدمى درگیرى و جدال و کشمکش وجود داشته و دارد.
در این میدان جنگ، گاهى عقل غالب است و نفس مغلوب و گاهى به عکس، آن گاه که عقل اسیر نفس گردد و بعد حیوانى آدمى بر بعد عقلانى او غلبه کند انسان دچار خسارت و تباهى بزرگ مى‏گردد و شکست همراه با رسوایى و ذلت نصیب او شده است.
اما اگر عقل بر نفس و هوا و هوس و شهوت غلبه کند گامى بزرگ در مسیر کمال و تکامل بشرى برداشته شده و این چنین انسانى به عنوان "مجاهد" در صحنه پیکار جهاد اکبر شناخته مى‏ شود.
على(ع) مى‏ فرماید:
«کم من عقل اسیر تحت هوى امیر»(7)
چه بسا عقلى که اسیر گردیده و چه بسا هوسى که امیر شده است.
و نیز مى‏ فرماید:
«قد احرقت الشهوات عقله و اماتت قلبه و اولهت علیها نفسه».(8)
تمایلات نفسانى و شهوات، خرمن عقل وى را آتش زده و دلش را میرانده‏ اند و او را واله و شیفته نفس خود کرده‏ اند.
و نیز فرمود:
«من لم یملک شهوته لم یملک عقله.»(9)
آن کس که مالک شهوت خود نباشد مالک عقل خویش نیز نخواهد بود.
سقوط انسانیت‏
انسان اگر بر اثر پیروى از شهوات از بزرگراه هدایت دور شود و در وادى وحشتناکى قرار گیرد که بیرون آمدن از آن به آسانى امکان‏پذیر نیست.
على(ع) فرمود:
«غلبة الشهوة تبطل العصمة و تورد الهلک».(10)
پیروزى شهوت مصونیت فطرى و اخلاقى را از انسان مى‏ گیرد و او را به وادى هلاکت مى‏ کشاند.
و یا فرمود:
«من تسرّع الى الشهوات تسرّع الیه الآفات.»(11)
آن که با سرعت به سوى شهوات گام بردارد آفت به سرعت به سوى او مى ‏آید.
در فرهنگ دینى هشدارهاى شدید و بازدارنده‏ اى در این زمینه به چشم مى‏ خورد که توجه به آن سالک و عابد و عبد را از خواب غفلت و گرداب شهوت بیدار مى‏سازد امیربیان مولاى متقیان مى‏ فرماید:
«ایاکم و تحکم الشهوات علیکم...»(12)
مبادا که شهوتها بر شما حاکم شوند (و شما را محکوم و مغلوب سازند.)
و نیز مى ‏فرماید:
«ایاکم و غلبة الشهوات على قلوبکم...»(13)
مواظب باشید (سیل) شهوتها (و لشکر خواسته‏ ها، خانه دلهایتان را تسخیر نکند) و بر شما غالب نشود.
شهوتهاى گوناگون، شهوت مقام، شهوت مال، شهوت قدرت و ثروت، شهوت جنسى هر کدام لشکرى خطرناک است که اگر به دژ مستحکم دل و جان آدمى راه پیدا کنند حقیقت و هویت آدمى را دگرگون مى‏ سازند و از این موجودى که مى‏تواند به (اعلى علیین) گام بگذارد، موجودى پست و پلشت و ساقط شده در (اسفل سافلین) مى ‏سازند
خلوت دل نیست جاى صحبت اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته درآید
دل جایگاه یار است، حرم امن الهى است، اگر شهوتها بر این جایگاه حمله ورشوند جاى فرشته وجود آدمى را دیو نفس مى‏گیرد و آدمى پست‏تر از حیوان مى‏ شود.
امکان لغزش براى همه طبقات جامعه وجود دارد هیچکس نمى‏تواند اطمینان داشته باشد که در زندگى بى‏لغزش به پیش خواهد رفت، غیر از معصومان همه در معرض لغزیدن و سقوط و تهاجم شیطان‏ها هستند همه باید خود را بیابند، خود را رَصَد کنند تا در دام هوا و هوسها و شهوتها گرفتار نشوند.
مقام معظم رهبرى در این زمینه سخنان راهگشا و هشدار دهنده‏اى دارند که به بخشى از آن اشاره مى‏کنیم:
«گمان مصونیت را مطلقا در خودمان نباید راه بدهیم، یعنى هیچ کس نباید بگوید وضع ما که روشن است و مثلا در خط صحیح و در خط دین و خدا داریم حرکت مى‏ کنیم و منحرف نمى‏ شویم، نه چنین چیزى نیست. امکان لغزش و انحراف از خط مستقیم براى همه هست و همه هم وسیله اجتناب از این انحراف را دارند، یعنى این طور نیست که یک سرنوشت قطعى و حتمى وجود داشته باشد تا ما بگوییم هر کس در این راه حرکت مى ‏کند ناگزیر باید لغزش پیدا کند، نه انسان مى‏ تواند بدون لغزش و انحراف راه را ادامه دهد.اما مصونیت از انحراف هم تضمینى نیست... وسیله عدم انحراف و پرهیز از انحراف چیست؟
مراقبت از خود، باید مراقب بود، اگر از خود مراقبت کنیم منحرف نمى‏ شویم، اگر از خود مراقبت نکنیم یا از ناحیه سستى و ضعف در پایه‏ها و مبانى عقیدتى، انحراف به انسان روى مى‏آورد یا از ناحیه شهوات به انسان روى مى‏آورد حتى کسانى که پایه‏ها و مبانى آنها محکم است، شهوات نفسانى برنگاه و بینش عقلى درست نسبت به خط و راه و هدف، غلبه مى‏ی ابد و انسان را منحرف مى‏ کند که ما مواردش را دیدیم.»
در این خصوص چند آیه در قرآن هست، اما این آیه که در مورد قضیه احد است خیلى انسان را تکان مى‏دهد، مى‏ فرماید:
«ان الذین تولوا منکم یوم التقى الجمعان انما استزلهم الشیطان ببعض ماکسبوا.»(14)
یعنى کسانى که در ماجراى احد، دچار لغزش خسارتبار شدند و از میدان جنگ روبر گرداندند و این همه خسارت بر نیروى نو رسته اسلام و حکومت اسلامى وارد شد، علتش (ببعض ماکسبوا) بود، کارهایى بود که قبلاً سرخود آورده بودند.
دل دادن به شهوات و هواهاى نفسانى، اثرش را این طور جاها ظاهر مى‏ کند.
آیه شریفه دیگرى مى‏ فرماید:
به اینها گفته شد انفاق کنید، ولى به تعهد خود عمل نکردند لذا انفاق بر قلب آنها مسلط شد:

«فأعقبهم نفاقافى قلوبهم الى یوم یلقونه بما اخلفوا اللّه ما وعدوه»(15)

یعنى وقتى انسان نسبت به تعهدى که با خداى خود دارد، بى‏توجهى نشان داد و خلف وعده کرد، نفاق بر قلب او مسلط مى‏ شود، بنابراین اگر ما بى ‏توجهى کنیم و تن به شهوات و هواها بسپاریم ایمان مغلوب و عقل مغلوب مى‏ شود و هوا و هوس غالب.»(16)
صعود و پرواز انسانیت‏
طیران مرغ دیدى تو ز پایبند شهوت‏
بدر آى تا ببینى طیران آدمیت‏
بسیارند کسانى که بر اثر پیروى از دستورات خداى علیم حکیم و آموزه‏ هاى پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) از دام و دانه گریختند و همه تعلقات مادى و شهوانى را از خود دور ساختند و سبکبار و سبکبال در آسمان فضایل انسانى به پرواز درآمدند و به معناى واقعى به آزادى و آزادگى دست یافتند.
على(ع) مى‏ فرماید:
«من ترک الشهوات کان حراً»(17)
آن که از شهوت بگذرد آزاده است.
البته شرط رسیدن به این آزادى و آزادگى آن است که انسان اولاً معرفت شایسته نسبت به خدا پیدا کند و ثانیاً خود را به راهنمایان امین و ره طى کرده بسپارد و مرشد و مربى پخته و دلسوخته جستجو کند تا در پرتو هدایتهاى آنها ره بپیماید و به سوى مقصود و مقصد آهنگ حرکت کند.
طى این مرحله بى همرهى خضر مکن‏
ظلمات است به ترس از خطر گمراهى‏
امام خمینى (ره) آن انسان حکیم خودساخته و از خود عبور کرده در کتاب شریف «چهل حدیث» مى‏نویسد:
«بندگى خدا گوهر گرانبهایى است که باطن آن آزادى در ربوبیت است به واسطه عبودیت حق و توجه به نقطه واحده مرکز به وانفسا و تمام قوا و سلطنتها در تحت سلطنت مطلقه الهیه، چنان حالتى در قلب پیدا مى‏شود که قهر و سلطنت بر همه عوالم کند و از براى روح حالت عظمت و رفعتى پیدا شود که جز در پیشگاه ربوبیت و آنها که اطاعت آنها اطاعت ذات مقدس حق است سر به طاعت احدى ننهد.
... اى بسا قدرتمندان و داراى سلطنت‏ هاى ظاهره که از حریت و آزادى نفس و بزرگوارى و بزرگمنشى بویى نبرده و بنده ذلیل و عبد مطیع نفس و هوى هستند... سلسله‏ هاى پیچ در پیچ شهوات و هواها را پاره کن و کُندِ قلب را بشکن و از اسارت بیرون بیا و در این عالم آزادانه زیست کن تا در آن عالم آزاد باشى و گرنه صورت این اسارت را در آنجا حاضر خواهى دید... انسان عاقل رئوف به حال خود باید به هر وسیله ‏اى که شده خود را از این اسارت خارج کند و تافرصت دارد و قواى او سالم است و حیات و صحت وجوانى برقرار است و قوا به کلى مسخر نشده، در مقابل آن قیام کند.»
و در ادامه تازیانه سلوک را این گونه مى‏ نوازد:
«اى عزیز، با آن که این عالم دار جزانیست و محل بروز سلطنت حق نیست و زندان مؤمن است. اگر تو از اسارت نفس بیرون ایى و به عبودیت حق گردن نهى و دل را موحد کنى و زنگار دوبینى را از آیینه روح بزدایى و قلب را به نقطه مرکز به کمال مطلق متوجه کنى. در همین عالم آثار آن را به عیان مى‏یابى، چنان وسعتى در قلبت حاصل مى‏شود که محل ظهور سلطنت تامه الهیه شود واز تمام عوالم، فسحت وسعه آن بیشتر گردد:
لایسعنى ارضى و لاسمائى بل یسعنى قلب عبدى المؤمن.»(18)
از آنچه در این فصل از نوشتار آوردیم معلوم شد که:خطر شبهات فکرى و شهوات جنسى در زندگى فردى و اجتماعى خطر و آسیبى جدى و عمومى است، اگر خانواده‏ ها و محیط اجتماعى مصونیت پیدا نکنند و پیشگیرى ننمایند، دود این آتش‏ها دیر یا زود به چشمان خواهد رفت، این دو آفت و خطر آن اندازه ویرانگر است که على(ع) با شگفتى از آن یاد کرده و مى‏ فرماید:
«فیاعجبا و مالى لااعجب من خطأ هذه الفرق على اختلاف محجها فى دینها لایقتصون اثر نبى ولایقتدون بعمل رضى، ولایؤمنون بغیب(19) و لا یعفّون عن عیب، یعملون فى الشبهات و یسیرون فى الشهوات...»
شگفت‏ انگیز است! و چرا در شگفت نباشم از اشتباه امت اسلامى و گروه هاى پراکنده با این دلائل مختلفى که بر مذهب خود دارند، نه گام جاى گام پیغمبرى مى‏نهند، و نه از عمل وصى پیغمبرى پیروى مى ‏کنند، نه به غیب ایمان مى‏آورند. و نه خود را از عیب برکنار مى‏ دارند.
به "شبهات" عمل مى‏ کنند و در گرداب "شهوات" غوطه ‏ورند.
این هشدار همراه با تعجب و شگفتى امروز هم در جامعه دینى و اسلامى ما وجود دارد، مسلمانان با این پشتوانه فکرى، فرهنگى و معنوى که دارند، در عمل به گونه ‏اى زندگى مى‏کنند و عمل مى‏ نمایند که گویى به هیچ دین و آیینى پایبند نیستند چهره بازار و اداره و کارگاه و کارخانه اسلام راستین را نشان نمى‏ دهد دشمن در استحاله فرهنگى جامعه ما پیشرفت کرده و بسیارى از ماها در خواب غفلت بسر مى‏ بریم.
شهوت پرستى بستر تهاجم فرهنگى‏
استکبار جهانى در جریان تهاجم فرهنگى نخست بستر سازى و فضاسازى مى‏ کند آن گاه به آمال و آرزوهاى ننگین و انسانسوز خود مى‏رسد یکى از زمینه‏ هاى تهاجم فرهنگى، به راه انداختن جریان ابتذال جنسى و گسترش سکس و مسائل مربوط به غریزه جنسى است.
سردمداران جریان استکبار جهانى براى گسترش سلطه خود بر کشورهاى دیگر، به ویژه کشورهاى مسلمان زیر ساخت‏هاى عقیدتى و اخلاقى را سست و متزلزل مى‏ سازند آن‏گاه به لشکر خود دستور حمله و تهاجم مى‏ دهند.
جریان اندلس نمونه بارزى از این سیاست شیطانى آنان است غیرت‏ها را غارت کردن یکى از برنامه‏ هاى اصلى و اساسى آنهاست.
اگر مسؤولان و رهبران جامعه دینى در برابر سیل سیاست‏هاى ضد اخلاقى و ضد انسانى مستکبران برنامه ‏ریزى عاقلانه و عالمانه نداشته باشند این سیل بنیاد ارزشهاى دینى را سست و خسارتهاى جبران ناپذیرى به دنبال خواهد داشت.
پى‏نوشت‏ها:
1. غررالحکم و دررالکلم، آمدى، چاپ دانشگاه، ج 2، ص 314.
2. نهج البلاغه، خ 28.
3. مفردات راغب، واژه "شها".
4. تفسیر نمونه، ج 2، ص 523.
5. سوره آل عمران، آیه 14.
6. سوره نساء،آیه 25.
7. نهج البلاغه، حکمت 211.
8. غررالحکم، ج 4، 487.
9. همان، ج 5، ص 416.
10. همان، ج 4،ص 383.
11. همان، ج 5، ص 327.
12. همان، ج 2، ص 324.
13. همان، ج 2، ص 326.
14. سوره آل عمران، آیه 155.
15. سوره توبه، آیه 77.
16. سخنرانى در جمع دولتمردان، 17/7/84.
17. شرح نهج البلاغه، ابن ابى الحدید، ج 20، ص .
18. چهل حدیث چاپ مؤسسه آثار، ص 258 - 256.
19. نهج البلاغه، خطبه 88.

کلیه حقوق متعلق به پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی می‌باشد.

دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه