فاطمه (س)و نقل حديث از پيامبر(ص)

فاطمه (س) الگوی حیات زیبا نویسنده :محمد جواد مروجی طبسی
بازدید : 3267
زمان تقریبی مطالعه : 12 دقیقه
تاریخ : 01 آذر 1394
فاطمه (س)و نقل حديث از پيامبر(ص)

فاطمه و نقل حديث از پيامبر

موقعيت ممتاز حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام اين فرصت را به حضرتش داد تا معارف اسلامى را بدون واسطه از پدر بزرگوارش فراگيرد، آن معارفى كه جز او و فرزندانش كسى ديگر به كنه و عمق آن نرسيد. از حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام به روايت از پيامبر احاديثى شامل مطالب اخلاقى، اجتماعى، اعتقادى، تفسيرى، از قبيل احترام به همسر، رعايت حقوق همسايگان و مطالبى ديگر پيرامون فضائل على عليه السلام و شيعيان و پيروان آن حضرت، برخى از پيشگويى ها، برخى از دعاها، موقع استجابت دعا و... رسيده است. آرى واقعا جاى تأسف است كه امت از اين گوهر ناشناخته پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم هيچ استفاده نكرده، به جاى آن كه از طريق اين بانوى با عظمت به مسائل مهم جامعه ى زنان دست يافته و درس هاى زيبا و شيرينى را نسبت به راه و روش زندگى از دو لب مباركش بشنوند، به غير از خون دل دادن به حضرتش كار ديگر نكردند.

فاطمه مخزن اسرار پيامبر

حارثة بن قدامه از سلمان از عمار از حضرت فاطمه عليهاالسلام مطالبى را نقل كرده كه نشان مى دهد كه سينه ى زهرا عليهاالسلام در بردارنده ى چه علوم و اسرارى از پدرش رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله و سلم بوده كه اميرمؤمنان عليه السلام را به حيرت درآورده بود.

روايت شده است روزى عمار به سلمان فارسى گفت: «آيا مى خواهى چيز عجيبى را از فاطمه عليهاالسلام برايت نقل كنم؟ سلمان گفت: گفتم آرى، نقل كن، اى عمار! او گفت: روزى على عليه السلام را ديدم كه بر فاطمه عليهاالسلام وارد شد. تا چشم فاطمه عليهاالسلام به على عليه السلام افتاد، فرياد زد: على جان! نزديك شو تا درباره ى آنچه كه گذشته و آنچه كه خواهد شد و آنچه كه اتفاق نمى افتد تا روز قيامت برايت بگويم.

عمار گفت: ديدم كه اميرمؤمنان آرام آرام به عقب برگشت و من هم با برگشتن على عليه السلام به عقب برگشتم. آن حضرت آمد، تا بر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم وارد شد. پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم فرمود: يا اباالحسن! پيش بيا. همين كه در محضر پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم نشست. فرمود: تو مرا خبر مى دهى يا من تو را خبر دهم؟ على عليه السلام فرمود: شنيدن حديث از شما بهتر است اى رسول خدا. حضرت فرمود: بر فاطمه عليهاالسلام داخل شدى و به تو چنين و چنان گفت و همان دم برگشتى. على عليه السلام فرمود: آيا نور فاطمه عليهاالسلام از نور ما است؟ پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: آيا نمى دانى؟ پس على عليه السلام به سجده افتاده خدا را شكر كرد. عمار گفت: پس اميرمؤمنان عليه السلام از محضر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم خارج شده و بر فاطمه عليهاالسلام وارد شد و من همراهش وارد شدم. فاطمه عليهاالسلام فرمود: گويا خدمت پدرم رفتى و آنچه را كه به تو گفته بودم، به عرضش رساندى.

فرمود: آرى، فاطمه جان. فاطمه عليهاالسلام فرمود: بدان اى ابالحسن! خداوند نور مرا خلق كرد در حالى كه او را تسبيح مى گفت و اين نور را به درختى از درختان بهشت سپرد و اين درخت بر اثر نور من نورافشانى مى كرد تا اين كه پدرم در وقت معراج، وارد بهشت شد، خداوند همان وقت بر دل پدرم انداخت تا ميوه اى از همان درخت بچيند و تناول كند، سپس اين نور را به مادرم سپرد كه مرا به دنيا آورد و من از همان نور مى باشم.... [ عيون المعجزات، ص 54 و بحار ج 43، ص 8. ]

اهتمام فاطمه نسبت به احاديث پيامبر

از برخورد حضرت فاطمه عليهاالسلام نسبت به حفظ و نگهدارى احاديث پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم چنين برمى آيد كه وى به احاديث و آثار پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم بيش از هر چيز اهميت مى داد تا جائى كه براى لحظاتى يكى از همان احاديث را در كنار خود نديد، سخت برآشفته و از خادمه خود خواست تا هر چه زودتر آن را پيدا نموده و حاضر سازد.

شقيق بن سلمه از ابن مسعود نقل كرده است: «مردى به حضور فاطمه عليهاالسلام رسيد. گفت: اى دختر رسول خدا! آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم چيزى نزد شما مانده است كه به من مرحمت كنيد، حضرت به خدمتكار خود فرمود: آن جريده را بياور. خدمتكار به جست و جو پرداخت ولى آن را پيدا نكرد.

حضرت فاطمه عليهاالسلام فرمود: واى بر تو، آن جريده نزد من با حسن و حسين برابرى مى كند. خدمتكار پس از جست و جوى بسيار آن را پيدا كرده، و به خدمت فاطمه عليهاالسلام آورد. معلوم شد موقع جاروب كردن آن را در ظرف خاكروبه انداخته است. و در اين جريده چنين نوشته بود:

حضرت محمد صلى اللَّه عليه و آله و سلم فرمود: «ليس من المؤمنين من لم يأمن جاره بوائقه و من كان يؤمن باللَّه و اليوم الاخر فلا يؤذى جاره و من كان يؤمن باللَّه و اليوم الاخر فليقل خيراً او يسكت. انّ اللَّه تعالى يحبّ الخيّر الحليم المتعفّف و يبغض الفاحش العنيد البزّاء السّائل الملحف. انّ الحياء من الايمان و الايمان فى الجنّة؛ از مؤمنين نيست كسى كه همسايه از آزار وى در امان نباشد، هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، همسايه اش را آزار نمى دهد و هر كس به خدا و روز قيامت ايمان دارد بايد سخن خوب بگويد و گرنه ساكت باشد. خداى متعالى اهل خير بردبار عفيف را دوست مى دارد و شخص بد زبان و سست و لجوج را دشمن مى دارد. حيا از ايمان است و صاحب ايمان در بهشت است و فحش از زشت گفتار و زشت گفتار هم در آتش است.» [ اخلاق حضرت فاطمه، ص 58، مسند فاطمه زهرا عليهاالسلام، ص 585؛ سفينة البحار، ج 1، ص 229 و دلائل الامامة، ص 1. ]

چرا از فاطمه احاديث كمى بر جاى مانده؟

اين امر ممكن است چند جهت داشته باشد يكى اين كه ايشان نمى توانستند همانند ساير معصومين عليهم السلام آزادانه به نقل حديث بپردازند. بدين جهت احاديث نقل شده از ايشان كم مى باشد ولى اين احتمال به دو جهت صحيح نيست. زيرا اولا راويان مرد از حضرتش روايت كرده اند و ثانيا مگر روايت فقط به مردان منحصر بوده و زنان حق روايت نداشته اند.

علت ديگر: همان ظلم آشكارى است كه پس از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم به اهل بيت آن حضرت شد، بزرگترين مانع از نشر و گسترش احاديث اهل بيت عليه السلام على الخصوص فاطمه زهرا عليهاالسلام بود تا آنجا كه آن هايى هم كه از او روايتى شنيده بودند، به خاطر ترس و وحشتى كه حاكم بود، از نقل آن ها خوددارى كرده، در سينه هاى خود پنهان كردند.

ابوهريره در اين رابطه مى گويد: تا زمانى كه عمر زنده بود، ما جرأت نداشتيم يك حديث از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم نقل كنيم. [ الغدير، ج 6، ص 295. ] و ممكن است چون بسيارى از اين حاديث در فضل اهل بيت عليهم السلام خاصه على بن ابى طالب عليه السلام بوده، آن ها را شنيده اند اما از روى دشمنى و كينه اى كه با اهل بيت و على عليه السلام داشتند، از بيان آن احاديث خوددارى كردند.

راويان حديث از حضرت فاطمه

عده ى نسبتا زيادى از حضرت زهرا عليهاالسلام حديث نقل كرده اند كه علاوه بر اميرمؤمنان امام حسن، امام حسين، حضرت زينب و ام كلثوم افراد زير به نقل حديث از حضرتش پرداخته اند:

1- سلمان فارسى 2- ابوذر غفارى 3- جابر بن عبداللَّه انصارى 4- عبداللَّه بن مسعود 5- يحيى بن جعده 6- حكم بن ابى نعيم 7- عمرو بن الشريد 8- حذيفه بن اليمان 9- ربعى بن حراش 10- انس بن مالك 11- ابوسعيد خدرى 12- ابن ابى مليكه 13- ابوايوب انصارى 14- ابوهريره 15- بشير بن زيد 16- سهل بن سعد انصارى 17- شبيب بن ابى رافع 18- عباس بن عبدالمطلب 19- عبداللَّه بن عباس 20- عوانه بن الحكم 21- قاسم بن ابى سعيد خدرى 22- هشام بن محمد 23- زينب دختر ابورافع 24- عايشه 25- ام سلمه 26- اسماء بنت عميس 27- سلمى ام رافع و غير از اين ها كه مى توان به روايات اين عده در دلائل الإمامة، بشارة المصطفى، امالى شيخ طوسى، كفاية الاثر، مسند فاطمه عليهاالسلام و ده ها كتاب ديگر دست يافت.

گلايه اى از مسندنويسان و سخنى با احمد

يا توجه به شمار قابل توجه راويان حديث از حضرت زهرا عليهاالسلام اين گلايه را از همه مسند نويسان به ويژه احمد بن حنبل داريم كه چرا نسبت به دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم آن همه بى توجهى كرده اند.

اما سخنى كه با احمد داريم اين است كه اگر ما به جلد ششم مسند نگاه بيفكنيم ، خواهيم ديد كه وى از عايشه در حدود دويست و پنجاه و سه صفحه حديث نقل كرده ولى از حضرت فاطمه عليهاالسلام حدود يك صفحه و نيم- كه جمعا ده حديث مى شود- نقل كرده است كه حديث اول و دوم و هشتتم به يك مضمون اشاره شده، منتهى با اين تفاوت كه يكى را به صورت مجمل و ديگرى با تفصيل بيشترى آورده است.

حال سوال ما اين است آيا عايشه تا موقع رحلت آن حضرت نزد رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله و سلم بيشتر بوده يا حضرت فاطمه عليهاالسلام. مگر به قول مورخين عامه، حضرت زهرا پنج سال پيش از هجرت پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم به دنيا نيامده است؟ و آيا مگر همسرى عايشه با رسول خدا صلى اللَّه عليه و اله و سلم در مدينه صورت نگرفته است؟ حداقل هجده سال [ بنا به قول كلبى كه فاطمه عليهاالسلام در سن سى و پنج سالگى از دنيا رفته، بايد گفت: حدود بيست و پنج سال در مكه در خدمت پدر بوده است. ذخائر العقبى، ص 52. ] حضرت فاطمه عليهاالسلام در كنار پدر بوده است. سوال ديگر ما اين است كه آيا در اين هجده سال، سالى يك حديث هم حضرت فاطمه عليهاالسلام از پدر روايت نكرده كه حداقل هجده روايت از دوران مكه و مدينه براى فاطمه عليهاالسلام از پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم نقل شود؟ ما اگر حضور ده سال پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم را در مدينه حساب كنيم. حضور و درك محضر پيامبر اكرم صلى اللَّه عليه و اله و سلم توسط فاطمه عليهاالسلام بيشتر مى باشد يا عايشه؟ با توجه به اين كه پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم با حضرت فاطمه عليهاالسلام بيشتر همدم و همراز بوده، حضرت فاطمه عليهاالسلام مى بايد بيشتر روايت داشته باشد يا عايشه؟ آيا ملاقات پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم با حضرت فاطمه عليهاالسلام بيشتر بوده يا با عايشه كه هر چند شب يك شب نزد او بوده است؟ از نويسنده مسند احمد بايد پرسيد: مگر پيامبر صلى اللَّه عليه و اله و سلم در اين مدت نه سال به خانه ى زهرا عليهاالسلام رفت و آمد نداشته؟ آيا به هنگام ملاقات كاملا سكوت مى كرده تا بگوئيم نه يا ده روايت از پدريش نقل كرده است؟ آيا چنين چيزى باور كردنى است. آيا به هنگام ميلاد امام حسن، امام حسين و حضرت زينب كبرى، آن حضرت جهت تبريك به خانه زهرا عليهاالسلام نرفته و چيزى نفرموده كه وى آن ها را ضبط كند. آيا به هنگام رحلت و روزهاى بيمارى فاطمه عليهاالسلام به عيادت پدر نرفته و هيچ حديث و روايتى از او نقل نكرده؟ آيا اين ظلم آشكار از يك عالم حديث شناس بخشودنى است؟

مسند است يا كتاب فضايل؟

اما سخنى كه سيوطى (متوفاى 911 ه ق) داريم اين است كه وى مسندى براى حضرت فاطمه عليهاالسلام جمع كرده است كه خواننده در ابتدا فكر مى كند، وى دويست و هشتاد و چهار حديث از احاديثى را كه حضرت فاطمه عليهاالسلام نقل كرده، در اين كتاب آورده است. اما بعد روشن مى شود كه چنين خبرى نيست، زيرا از نام گذارى خود كتاب مشخص كه مؤلف بين رواياتى كه حضرت فاطمه عليهاالسلام نقل كرده و بين رواياتى كه در فضل و مقام حضرت عليهماالسلام فاطمه عليهاالسلام نقل شده، جمع كرده است و نام آن را مسند گذاشته است. و از دويست و هشتاد و چهار شماره اى كه در مقابل احاديث زده شده. فقط سى و چهار حديث را حضرت فاطمه عليهاالسلام نقل كرده كه دو حديث از آن ها با ديگرى اشتراك در نقل دارد و با اين بيان به نظر مى رسد اگر نام كتاب را احاديث فضل فاطمه عليهاالسلام مى گذاشت، بهتر بود. زيرا چيزى كه در آن بسيار كم به چشم مى خورد، مسند فاطمه عليهاالسلام است. ثالثا از سى و چهار حديث ياد شده، دو روايت سه بار تكرار شده و هفت حديث دو بار تكرار گشته است. كه با حذف احاديث مكرر فقط بيست و چهار حديث باقى مى ماند. و بقيه احاديث نقل شده جز يك حديث كه از تيغ محقق كتاب جان سالم به در برده ، به نظر آقاى فواز احمد زمرلى محقق كتاب مسند فاطمه سيوطى، يا ضعيف هستند يا مجهول يا مرفوع يا مرسل و سرانجام براى هر كدام عيبى تراشيده كه در نتيجه به نظر ايشان از حضرت فاطمه عليهاالسلام هيچ حديث صحيحى از پدرش نرسيده است. ايا بى انصافى بيش از اين قابل تصور است.

گسترش فرهنگ كوثر به وسيله معصومين

اگر چه دشمنان اهل بيت: دست به تلاش وسيع و گسترده اى زدند تا جلوى گسترش فرهنگ كوثر را بگيرند و متأسفانه در برخى زمينه ها نيز موفق گرديدند و در برخى كتاب هاى حديثى اثر منفى خود را گذارد اما امامان معصوم: با حديت تمام تا حدودى توانستند مانع گسترش اين كار شوند. از اين رو مشاهده مى كنيم كه مطالب فراوانى از زبان فاطمه عليهاالسلام به وسيله هر يك از آن ها به دست ما رسيده است و آن چه را كه دشمن در پى از بين بردن يا تضعيف آن ها بود، اهل بيت احيا كردند و مطالب گوناگونى از قبيل م.ناقب، فضائل، روش زندگى، سيره و سنت و رفتار حضرت فاطمه عليهاالسلام در زندگى نه ساله اش، برخوردها و گفت و گوهاى وى با پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم در بسيارى از مسائل اخلاقى، اجتماعى، معنوى و ده ها موضوع ديگر به عنوان ميراث اصيل حضرت فاطمه عليهاالسلام براى آيندگان به يادگار گذاشته كه در كتاب ها و منابع دست اول شيعه فراوان به چشم مى خورد، بدين جهت بايد احاديث حضرت فاطمه عليهاالسلام را از لابلاى گفته هاى امامان معصوم به دست آورده و از انديشه هاى والايش بهره برد.

سوال :

1-حضرت فاطمه (س) در باره نور وجود خود چه فرمودند و چگونه به وجود پیامبر (ص) وارد شده است ؟

2-چرا از  حضرت فاطمه (س) احاديث كمى بر جاى مانده؟

3-  احادیث رسیده از حضرت فاطمه (س) بیشتر از چه منابعی به دست ما رسیده است ؟


دیدگاه های کاربران

هیچ دیدگاهی برای این مطلب وارد نشده است!

ارسال دیدگاه

اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی