درس یازدهم
عبدالرحمان و نماز
وَعِبادُ الرَّحْمنِ الَّذِینَ یَمْشُونَ عَلَى الأَْرْضِ هَوْناً وَإِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً * وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاماً؛(1)و بندگان خداى رحمان كسانى اند كه روى زمین به نرمى [و بىتكبر]راه مىروند، و چون نادانان ایشان را مورد خطاب قرار دهند [و سخنان نابخردانه گویند] به ملایمت پاسخ مىدهند. و كسانى كه در حال سجده یا ایستاده، شب را به روز مىآورند.
شب تا به صبح با نماز
در ادامه بحث درباره اوصافى كه براى «عباد الرحمان» در آیات پایانى سوره فرقان ذكر شده است، در این جلسه صفتى را مورد بحث قرار مىدهیم كه در این آیه به آن اشاره شده است:
وَالَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاما؛ آنان كه درحال سجده یا ایستاده، شب را به روز مىآورند.
همچنان كه پیش از این اشاره كردیم، در قرآن كریم دستههاى مختلفى از آیات وجود دارد كه درباره گروههایى همچون: صالحان، مؤمنان، متقین، محسنین و... اوصافى را ذكر كرده است. یكى از امورى كه تقریباً در تمامى این موارد ذكر شده و مورد تأكید قرار گرفته، نماز است. البته بسته به اقتضاى مقام و فصاحت و بلاغتى كه خداى متعال مد نظر داشته، نحوه تعبیر در این موارد یكسان نیست و كم و بیش اختلاف دارد. اما در سوره
1. فرقان (25)، 63 و 64.
فرقان و در بیان صفات عباد الرحمان، ملاحظه مىكنیم كه نامى از نماز برده نشده است. با این حال، در این آیات تعبیر دیگرى آمده كه در زمینه تأكید بر نماز بسیار پربارتر است؛ تعبیرى كه هیچ تناسبى با بنده گوینده ندارد و بحث كردن درباره آن براى امثال بنده كارى بس مشكل است. همچنین سازگار نبودن فرهنگ زمانه ما با حال و هواى این تعبیر، مشكل سخن گفتن پیرامون آن را دوچندان مىكند. البته این مسأله اختصاص به این مورد ندارد و موارد متعددى در قرآن كریم وجود دارد كه متضمن مطالبى است كه امروزه در نگاه ما بسیار عجیب به نظر مىآید و مشكل مىتوانیم آنها را باور و یا حتى تصور كنیم! البته روشن است كه ـ نعوذ بالله ـ قرآن سخن به گزاف نمىگوید و تمامى اینها امورى عملى و ممكن و قابل تحقق هستند.
در هر صورت، در این آیه مىفرماید: عبادالرحمان كسانى هستند كه شب را در حال قیام و سجده به صبح مىرسانند. این تعبیر را كه «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاما» زمانى مىتوان به كاربرد كه بخش قابل توجهى از شب، صرف نماز با سجدههاى طولانى گردد.
این در حالى است كه ما نمازهاى واجبمان را هم، كه آنها را در طول روز و به صورت پراكنده مىخوانیم و براى هر كدام بیشتر از چند دقیقه محدود وقت نمىگذاریم، معمولا با كسالت به جا مىآوریم و از آن احساس خستگى مىكنیم! برخى از ما گاهى كه در نماز جماعتى شركت مىكنیم كه امام جماعت كمى نمازش را طول مىدهد، حوصلهمان سر مىرود و لحظهشمارى مىكنیم كه نماز هرچه زودتر تمام شود و راحت شویم!
آرى، در حالى كه رفتار بسیارى از ما در مورد نمازهاى واجبمان اینگونه است، خداوند مىفرماید بندگان شایسته من كسانى هستند كه شبشان را با نماز سپرى مىكنند و به صبح مىرسانند: یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاما. همانگونه كه در كتابهاى «نحو» وادبیات عرب آمده، «باتَ» به معناى شب را به روز آوردن است، و در مقابل آن «ظَلَّ» قرار دارد كه به معناى روز را به شب رساندن است.
در هر صورت، اگر نگوییم تمامى شب، اما كسى باید دست كم بخش قابل توجهى از شب را صرف كارى كند تا گفته شود: باتَ عَلى كَذا یا یَبیتُ عَلى كَذا. بسیار بعید است كه با چند دقیقه و نیم ساعت و امثال آنها بتوان تعبیر «باتَ» را در موردى به كار برد. از این رو
تعبیر «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاما» در جایى صادق است كه تمام شب یا بخش قابل توجهى از آن صرف نماز و عبادت و قیام و سجده شود. این تعبیر یادآور آیات ابتداى سوره «مزّمّل» است؛ آنجا كه مىفرماید:
یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ * قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً * نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً * أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلا؛(1)اى جامه به خویش فرو پیچیده! شب را به پا خیز مگر اندكى، نیمى از شب یا اندكى از آن بكاه، یا بر آن [نصف] بیفزاى و قرآن را شمرده و با تأمل بخوان.
پیامبرى كه قرآن بر قلب مقدس او نازل شده و وجودش تجسم قرآن است، با این حال خداى متعال به او امر مىفرماید كه دست كم نیمى از شب را، اندكى كمتر یا بیشتر، مشغول نماز باش و با تأنّى و ترتیل به تلاوت قرآن بپرداز!
افسانه یا واقعیت
دیگران را نمىدانم، اما بنده نسبت به خودم باید بگویم واقعیت این است كه وقتى با اینگونه مفاهیم و تعابیر قرآن مواجه مىشوم حقیقتاً برایم بسیار تعجبآور و حیرتانگیز است! ما كه خود را تابع قرآن مىدانیم، به خصوص امثال بنده كه غیر از این، مبلّغ دین هم هستیم و به اصطلاح، لباس نوكرى و سربازى حضرت ولىّ عصر، امام زمان ـ ارواحناله الفداء ـ را بر تن داریم، آیا این قبیل آیات تا چه حد بر زندگى و اعمال و رفتار ما قابل تطبیق است؟ آیهاى كه فعلا محل بحث است، مىفرماید بندگان خداى رحمان كسانىاند كه شب را با عبادت و سجده و قرائت قرآن به صبح مىرسانند؛ آنگاه این آیه را مقایسه كنید با وضع و حال امثال بنده كه تمام یا اكثر قریب به تمام شب را در بستر آرمیدهایم و در واقع شب را با خواب به صبح مىرسانیم!
این امور گرچه ممكن است امروزه براى ما افسانه جلوه كند، اما بزرگان متعددى را سراغ داریم كه واقعاً از چنین حالاتى برخوردار بودهاند. یكى از بزرگان ـ كه من هیچ وقت نشنیده بودم از خودش و اشتغالات و حالاتش صحبت كند ـ مىفرمود، زمانى كه من
1. مزّمّل (73)، 4-1.
جوان بودم، در مسجد سهله و در مقام ابراهیم كه نماز مىخواندم، در ركعت اول سوره بقره و در ركعت دوم سوره آل عمران را قرائت مىكردم!
كسى كه فقط در یك نمازش دو سوره بقره و آل عمران (یعنى نزدیك به چهار جزء قرآن) را از حفظ مىخواند، قطعاً این قبیل آیات برایش افسانه و عجیب نمىنماید.
در حالات مرحوم شیخ انصارى آوردهاند كه در ایام درس و بحثش در نجف، روزى در گرماى تابستان وارد منزل مىشود. كسانى كه تابستان نجف را دیده باشند، مىدانندكه چقدر گرم و سوزان است. در مقایسه، آب و هواى نجف از حیث گرما، چیزى شبیه شهرهاى جنوبى ایران نظیر دزفول و اهواز است. در هر صورت، شیخ در آن گرماى سوزان در حالى كه تشنه بوده از راه مىرسد و تقاضاى آب مىكند. آن زمانها در نجف از یخ و یخچال خبرى نبوده و براى تابستان و نگهدارى مواد غذایى و خنك كردن آب، سردابهاى عمیقى درست مىكردهاند و مشكها و كوزههایى را داخل سردابها آویزان مىكردهاند تا قدرى خنك شود. از این رو تا بروند و از داخل سرداب آب را بالا بكشند و بیاورند، شیخ فرصت را غنیمت شمرده و با خود مىگوید، خوب است دو ركعت نماز بخوانم، و پس فوراً تكبیر مىگوید و مشغول نماز مىشود. تصور كنید، ظهرِ تابستانِ نجف با گرماى 50 درجه، شیخ انصارى از درس خسته بازگشته وگفته برایش آب بیاورند؛ اما در این فاصله هم بىكار نمىنشیند و مشغول نماز مىشود! در هر صورت، پس از مشغول شدن به نماز، از قضا در حین نماز شیخ حال معنوى خوبى پیدا مىكند و براى كسب لذت بیشتر از صحبت و دیدار محبوب، مشغول خواندن یكى از سورههاى طولانى قرآن مىشود. از این رو تا نماز شیخ تمام شود مدتى طول مىكشد. در نتیجه هنگامى كه شیخ مىخواهد آب را بیاشامد، گرم شده است. در نهایت شیخ كمى از همان آب گرم را مىنوشد و خدا را شكر مىكند و پى كار خود مىرود!
آرى، اینها هستند عبادالرحمان و كسانى كه مىتوانند به تبعیت از پیامبر(صلى الله علیه وآله) بگویند: قُرّةُ عَیْنى فِى الصَّلاةِ؛(1)نور چشم من در نماز است.
بارى، پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) مطمئناً مصادیق بارز این قبیل آیات هستند و
1. بحارالانوار، ج 76، ص 141، روایت 8، باب 19.
در این تردیدى نیست. اما غیر از آن بزرگواران، در بین شاگردان راستین ایشان نیز نمونههاى برجستهاى در این زمینه دیده مىشود و نقلهایى در مورد آنها در دست است كه انسان نسبت به صدق و صحت آنها اطمینان دارد و مىتواند قسم یاد كند كه واقعیت دارد.
امروزه با وجود آنكه ما در جامعه و نظام اسلامى زندگى مىكنیم، اما با این حال متأسفانه نوع نگاه و ذهنیتى كه نسبت به زندگى و مسائل آن داریم باعث شده كه این قبیل آیات و روایات براى ما بیگانه و ناآشنا جلوه كند. ما كه خود را تابع همین كتاب و همین دین و تربیت شده همین مكتب مىدانیم، وقتى در زندگى خود دقت مىكنیم، مىبینیم رفتارها و حالات ما هیچ شباهتى به این قبیل آیات ندارد. در این میان، موارد مطرح شده در این آیات گاهى مسائلى است كه جلوه عینى و محسوس ندارد و از این جهت حتى درك و تطبیق آنها در مقام تصور هم براى ما مشكل است، اما آیه مورد بحث فعلى ما از مسائلى است كه براى ما كاملا محسوس و قابل تصور است. همه ما به خوبى مىدانیم و مىفهمیم كه از شب تا به صبح نماز خواندن امرى شوخى و به هیچ وجه سهل و ساده نیست. ما در طول سال براى بیدار ماندن در یك شب قدر دهها ترفند به كار مىبریم تا بالاخره موفق مىشویم آن شب را بیدار بمانیم. ما در این شب چند مرتبه وضو مىگیریم، غسل مىكنیم، آب به صورتمان مىزنیم، دعاى جوشن كبیر و افتتاح و مقدارى ابى حمزه و چند ركعت نماز مىخوانیم، پاى منبر مىنشینیم، به مرثیه گوش مىكنیم، مراسم قرآن به سر گرفتن انجام مىدهیم و خلاصه با مشغول كردن خود به كارهاى مختلف بالاخره موفق مىشویم كارى كنیم كه خوابمان نبرد و آن یك شب را تا صبح بیدار بمانیم. اما قرآن مىفرماید: «عباد الرحمان» كسانىاند كه نه یك شب، بلكه هر شب تا به صبح بیدارند و تمام طول شب را به نماز و سجده و عبادت پروردگار مشغولند.
در این زمینه نقل داستانهاى بزرگان و اولیاى خدا كمك مىكند كه ما تصور نكنیم دیندارى همین چیزى است كه ما داریم و نپنداریم مؤمنان و بندگان صالح و شایستهاى كه خداوند در قرآن فرموده، مقصودش همین مسلمانهاى معمولى مثل ما است. امثال
بنده گاهى كه موفق مىشویم دو ركعت نمازى، زیارت عاشورایى، چیزى بخوانیم و مستحبى را بهجا آوریم، فوراً طلبكار خدا مىشویم و تصور مىكنیم، دیگر كمترین كارى كه خداوند باید در مورد ما انجام دهد این است كه فرشتگان را براى ابلاغ وحى الهى بر ما نازل نماید! به خاطر دارم زمانى، فردى به من مىگفت: مىگویند انسان اگر عبادت كند و برخى سختىها را بر خود هموار نماید صاحب كشف و كرامت و مقامات مىشود، اما من چندى است كه نماز شب مىخوانم و هنوز چیزى گیرم نیامده و كشف و كرامتى برایم حاصل نشده است! البته آن بنده خدا از روى سادگى این مطلب را به زبان مىآورد و اظهار مىكرد، اما هستند بسیارى از افراد كه گرچه به زبان اظهار نمىكنند ولى ته دلشان همین است كه انتظار دارند پس از آنكه چند شبى نماز شب خواندند، حتماً باید به كشف و كراماتى برسند و در همین دنیا مقاماتى برایشان ظاهر شود! این بندگان خدا به ثواب آخرتِ تنها قانع نیستند و متوقعند كه خیلى زود در همین دنیا آثار كوچكترین اعمال خود را ببینند!
اما در سوى دیگر انسان بندگانى را مشاهده مىكند كه حالات و عبادات آنها گاهى حقیقتاً بهتآور است و آدمى به دشوارى مىتواند بپذیرد كه كسانى چنین حالاتى داشته باشند. ما وقتى در حالات گذشتگان از اولیاى خدا مطالعه مىكنیم، به افرادى برمىخوریم كه اگر یك شب نماز شبشان ترك مىشده، عزا مىگرفتند و مثل كسى كه عزیزى را از دست داده باشد، در آن روز دیگر اشتهایى به غذا خوردن نداشتند و مدام گریه و زارى مىكردند كه چه گناهى از آنها سرزده كه باعث شده یك شب توفیق نماز شب از آنان سلب شود! آنگاه اینگونه افراد با آن همه عبادتها، در آخر شب سجدهاى طولانى مىكردند كه خدایا، من چگونه شكر این نعمت را به جا آورم كه گرچه من لایق این عبادت نبودم، اما تو چقدر لطفها كردى و اجازه دادى كه من روسیاه در پیشگاه تو بایستم و عبادت كنم. آرى، این بندگان نه تنها خود را طلبكار خدا نمىدانند، كه هزارانبار احساس بدهكارى و دیْن مىكنند كه چگونه خداوند با همه بىلیاقتىها و روسیاهىهامان به ما توفیق داد كه سر بر آستانش بگذاریم و افتخار عبادت و خاكسارى درگاهش را نصیبمان فرمود.
براى خدا، نه براى خود
در آیه مورد بحث نكتهاى لطیف وجود دارد كه قابل توجه است. در این آیه اگر مىفرمود: الَّذِینَ یَبِیتُونَ سُجَّداً وَقِیاما، همان مطلبى كه اكنون افاده مىكند از آن فهمیده مىشد. اما تعبیر آیه اینگونه است: الَّذِینَ یَبِیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداً وَقِیاما؛ كه نكته لطیف آن مربوط به كلمه «لِرَبِّهِم» است. آیه مىفرماید عبادالرحمان كسانى هستند كه از احیاى شبها به نماز و سجده، انگیزه و هدفى جز «لِرَبِّهِم» ندارند و تنها محرك آنان براى این شبزندهدارى و قیام و سجود، خود خداى متعال و محبت و رضایت او است. این در حالى است كه بسیارى از افراد ممكن است به انگیزههاى مختلف دیگرى نماز شب بخوانند. براى مثال، در روایات داریم كه خواندن نماز شب باعث نورانى شدن و زیبایى چهره مىشود. از این رو شنیده شده كه برخى افراد نماز شب مىخواندهاند تا چهرهاى زیبا و نورانى پیدا كنند! یا، براى مثال، در روایات آمده كه نماز شب موجب وسعت روزى مىشود؛ و كسانى دست كم یكى از انگیزههایشان براى خواندن نماز شب این است كه از نظر رزق و روزى، زندگىِ پر رونقى داشته باشند. همچنین آثار مختلف دیگرى براى نماز شب ذكر شده، كه كم و بیش براى برخى از افراد نسبت به خواندن نماز شب انگیزاننده و محرك است.
پیداست كه اگر كسى با چنین انگیزههایى به شبزندهدارى و خواندن نماز شب روى بیاورد، در واقع عبادتش رنگ «لانفسهم» دارد و «لربهم» نیست. عبادالرحمان «یبیتون لربهم» هستند نه «یبیتون لانفسهم». آنان براى آثار دنیوى نماز شب، یا براى برآورده شدن حاجاتشان، و یا حتى ثواب اخروى نیست كه ساعتهایى را در دل شب به عبادت خدا و سجده بر درگاه بىنیازش مىپردازند. اگر عاشقى براى انس گرفتن با معشوقش به در خانه او برود، پس از آنكه با او نشست و انس گرفت و خلوت كرد، آیا در پایان مزدى از او طلب مىكند!؟ عاشق اصولا از رسیدن به نزد معشوق هدفى جز انس و الفت و همصحبتى با او ندارد. براى او همین افتخار بس، كه معشوق درِ خانه به روى او باز كرده و اجازه داده كه با معشوقش انس بگیرد و خلوت نماید. مگر عاشق از معشوق جز این چه مىخواهد؟
از این رو «عباد الرحمان» و آن كسانى كه عشق خدا را در سر دارند در ازاى عبادت خود مزدى از او طلب نمىكنند. آنان اگر توفیق عبادت داشته باشند، نه تنها حس طلبكارى ندارند، كه خود را بدهكار نیز احساس مىكنند و در اندیشهاند كه چگونه شكر این نعمت را بهجا آورند. مگر توفیق همصحبتى و انس با خدا، آن هم در خلوت و نیمههاى شب، نعمت كم و كوچكى است كه كسى به سادگى بتواند از عهده شكر آن برآید؟ البته حقیقت این مطلب را بزرگان و اولیاى خدا درك مىكنند و امثال بنده از همان قماشیم كه اگر شبى هم توفیقى براى شبزندهدارى و نماز شب پیدا كردیم، احساس مىكنیم كه حقى و منّتى بر خدا پیدا كردهایم و خداوند باید این خدمتى را كه ما به او كردهایم جبران كند!
یادى از مرحوم حاج شیخ محمدحسین اصفهانى
بسیارى از ما اگر گاهى زندگى و حالات خود را با برخى بزرگان و اولیاى خدا مقایسه كنیم، به طور حتم شرمنده خواهیم شد و سر در گریبان تفكر فرو خواهیم برد و این امر مىتواند مایه تذكر و عبرت ما شود. از این رو مناسب است در اینجا برخى از مطالبى را كه بنده از بعضى بزرگان سراغ دارم ذكر كنم، به امید آنكه همه ما از انفاس قدسى و ملكوتى این بزرگان بهرهاى ببریم.
یكى از اساتید ـ حفظهم الله تعالى ـ گاهى براى ما مطالبى را در مورد استادشان مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى (كمپانى) نقل مىكردند. از جمله مىفرمودند: استاد ما در مسائل علمى آنچنان پركار بود كه اگر كسى كارهاى علمى ایشان را مىدید، فكر مىكرد كه تمام 24 ساعت كارشان مطالعه و تحقیق و نوشتن است. مرحوم اصفهانى اهتمام فراوانى به درس و بحث و مطالعه و تحقیق داشته و داستانها و مطالب عجیبى در این زمینه درباره ایشان نقل شده است. قوّت و قدرت علمى و دقت نظر مرحوم اصفهانى در كتابها و نوشتههاى ایشان كاملا مشهود است و كتابهاى ایشان از جمله پربارترین كتابهایى است كه اكنون در دسترس ما قرار گرفته است. حاشیه مرحوم اصفهانى بركفایه اوج قوّت فكرى و علمى این مرد را نشان مىدهد و انصافاً اگر كسى بتواند مطالب
این كتاب را درست بفهمد، بعید نیست كه بگوییم حقش این است كه به او اجازه اجتهاد داده شود. در هر صورت، استاد ما مىفرمود كه ایشان با این تلاش علمى و پركارى كم نظیر در این زمینه، از سوى دیگر نیز عبادتهایش به گونهاى بود كه اگر كسى از آن اطلاع مىیافت، فكر مىكرد كه ایشان در 24 ساعت جز عبادت كارى ندارد!
این مرد بزرگ آنچنان بین عبادتهاى طولانى وتلاش علمى عمیق و طولانى جمع كرده بوده كه انسان از آن در بهت و حیرت فرو مىرود. زیارت عاشورا و نماز جعفر طیار از جمله كارهاى عادى و همه روزه مرحوم اصفهانى به حساب مىآمده است.
استاد ما ـ حفظه الله ـ مىفرمود: این اواخر مرحوم اصفهانى پس از همه این كارها و انجام همه مطالعات و عبادات و قرائت قرآنش، شب كه مىخوابید، متكایى را كه زیر سر مىگذاشت از اشك چشمش خیس مىشد! به راستى كه باید گفت: طوبى و هنیئاً لهم!
نكته مهم در این میان این است كه این اولیاى خدا همه این زحمتهایى كه مىكشند نه براى این است كه مزدى بگیرند یا به حوایجشان برسند و آثارى در این دنیا برایشان ظاهر شود. حكایت آنها حكایت «یَبِیتُونَ لِرَبِّهِم» است و آنان مىخواهند از شب تا به صبح همچون عاشقى كنار خدا ومعشوقشان باشند، نه آنكه همچون تجارتپیشگان بخواهند با نماز شبشان هم كاسبى و تجارت كنند!
بارى، نقل این حكایتها و حالات بزرگان در درجه اول براى آن است كه خود بنده مقدارى از عالم غفلت و بىخبرى به در آیم و براى لحظاتى هم كه شده، درنگ و تأمل نمایم. به راستى در مقابل انسانهایى امثال مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى ما چه هستیم و چه مىگوییم؟! اگر امثال چنین علما و بزرگانى با چنین معرفتهایى در حضور پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام) باشند، جاى امثال بنده در كجا خواهد بود؟! آیا ممكن است از آن میان، زیر نعلینها و كفش این بزرگان هم كه شده، جایى به ما بدهند؟!
دو حكایت دیگر درباره مرحوم اصفهانى
یكى از شاگردان مرحوم اصفهانى، مرحوم حاج شیخ على محمد بروجردى بود. وى در منطقه بروجرد و لرستان مقلدان زیادى داشت و گرچه از بزرگان بود اما در مناطق دیگر
چندان شناخته شده نبود. آن مرحوم با كسانى همچون آیتالله میلانى(قدس سره) از شاگردان قدیمى مرحوم اصفهانى بودند و سالها از محضر آن بزرگوار استفاده كردند. در هر صورت، در مورد مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى قضیهاى را یكى از آقایان كه بدون واسطه از ایشان شنیده بود و نقل مىكرد كه شنیدنى است.
سابقاً در نجف مرسوم بود كه غالب علما و مراجع و اساتید بزرگ، روضه هفتگى داشتند كه معمولا هم در روزهاى آخر هفته و عصر پنج شنبه یا صبح و عصر جمعه برگزار مىشد. سنّت حسنهاى بود و شاگردان و دوستان علما جمع مىشدند، هم ذكر توسلى مىشد وهم یك فرع فقهى مطرح مىشد و بحث علمى و مذاكره علم صورت مىگرفت.
در هر صورت، یكى از كسانى كه در نجف روضه هفتگى داشت، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى بود. مرحوم شیخ مقید بود كه هر كس مىآمد به روضه ایشان، خودش كفشهاى او را جفت كند و با دست خود برایش چاى ببرد. مرحوم بروجردى گفته بود من دیده بودم در این فاصله كه افراد مىآمدند و سلام مىكردند، مرحوم شیخ غیر از سلام و علیك و گفتن «مسّاكم الله بالخیر» سخنى نمىگفت، ولى مرتب لبهایش حركت مىكرد. خیلى سعى مىكردم بفهمم این چیست كه مرحوم اصفهانى تا این حد مقید است آن را بخواند و پس از هر بار سلام و مسّاكم الله، بلافاصله دوباره شروع به خواندن مىكند. چند مرتبه هم خواستم از استاد سؤال كند كه این چه دعا و ذكرى است كه شما اینقدر مقید به خواندن آن هستید، اما ابّهت استاد مانع این امر مىشد. تا اینكه یكبار بالاخره به خودم جرأت دادم و از مرحوم اصفهانى سؤال كردم كه آقا این چه ذكرى است كه شما مرتب و حتى بین یك كفش جفت كردن و احوالپرسىها تكرار مىكنید؟ مرحوم اصفهانى ابتدا نمىخواسته پاسخ مرحوم بروجردى را بدهد، اما از آنجا كه ایشان از شاگردان خودمانى و خاصش بود، پس از مقدارى تأمل فرموده بود: آدم روزى هزارتا انّا انزلنا بخواند خوب است!
آنچه بهت انسان را بیشتر مىكند این است كه كسى این عبادت را دارد كه آن حاشیه بر كفایه و مكاسب را با آن عمق و دقت نوشته، كه عرض كردم اگر كسانى بتوانند درست آن را بفهمند، باید اجازه اجتهاد به ایشان داد!
استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله بهجت ـ حفظه الله تعالى ـ از جمله كسانى است كه سالهایى را در محضر مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى تلمذ و كسب فیض كرده است. در مورد تقید مرحوم اصفهانى به درس و بحث و تلاش علمى، مطلبى را بدون واسطه، از خود مرحوم اصفهانى براى ما نقل مىفرمود. طبق نقل آیت الله بهجت خود مرحوم حاج شیخ فرموده بود، من سیزده سال تمام شبها به درس مرحوم آخوند خراسانى مىرفتم و در طول این سیزده سال فقط یك شب درسم تعطیل شد! (به علت گرماى هوا، آن زمان معمولا مرسوم بود علماى نجف شبها بعد از نماز مغرب و عشا درس مىگفتند. از این رو درس مرحوم آخوند هم شبها برگزار مىشد.) مرحوم اصفهانى فرموده بود علت تعطیلى آن یك شب هم این بودكه من براى زیارت كاظمین رفته بودم و وقتم را طورى تنظیم كردم كه قاعدتاً باید به درس مىرسیدم. اما اتفاقاً مانعى ـ كه شاید خرابى خودرو بوده ـ پیش آمد و وقت گذشت و دیدم دیگر به درس نمىرسم. وقتى متوجه شدم كه به درس نخواهم رسید، نشستم و بر اساس مطالب درس شب قبل حساب كردم و پیش خودم حدس زدم كه امشب قاعدتاً استاد باید چه بگوید. سپس آنچه را كه فكر مىكردم مرحوم آخوند امشب بنا است بگوید، فردا صبح كه نوشتهام را با نوشته دوستانم مقابله كردم، دیدم نوشته من مطابق همان مطالبى است كه استاد بیان كرده است.
آرى، آن عبادتها واذكار و هزار بار انّا انزلنا در یك روز، مربوط به كسى است كه تلاش و عظمت و عمق علمى او نیز تا بدان حد است كه درس نشنیده استاد را بىكم و كاست مىنویسد و در طول سیزده سال فقط یك شب، آن هم به علت مانعى كه در مسافرت برایش پیش مىآید، از درس استاد غیبت مىكند!
فاصله از كجا تا كجا؟!
انصاف بدهیم، آیا حال و وضع ما نباید دست كم تا حدودى، شباهتى به این بزرگان داشته باشد؟ بنده كمترین در مورد خودم بدون تعارف باید اعتراف كنم كه با امثال این بزرگان خیلى فاصله دارم. حدس مىزنم كه امثال بنده نیز كم نباشند؛ به خصوص با شرایط خاصى كه این زمانها پیش آمده و مشغلهها زیاد شده و بسیارى از افراد معمولا
تا پاسى از شب پاى تلویزیون هستند و وقتى هم تلویزیون تمام شد، تازه نوبت به فیلم و سىدى مىرسد! البته هنوز هم امثال مرحوم اصفهانى، بزرگان و شخصیتهایى در حوزه هستند كه بعضى از آنها را من خودم از نزدیك شاهد برخى حالات و تلاشهایشان بودهام. از جمله مىتوانم به حضرت آیت الله جوادى آملى ـ حفظهم الله تعالى ـ از اساتید بزرگوار فعلى در حوزه علمیه قم اشاره كنم. بنده با ایشان سالها در مدرسه حجتیه بودم. ایشان هر شب پس از نماز مغرب و عشا، به جز چند دقیقهاى كه براى شام و اندكى استراحت صرف مىكردند، بقیه را تا نزدیكىهاى نیمه شب مشغول مطالعه بودند. روزها هم من هیچ وقت ایشان را بیكار ندیدم و مدام یا تدریس داشتند، یا مطالعه مىكردند، یا مشغول درس و مباحثه بودند، و خلاصه من به خاطر نمىآورم كه یك بار دیده باشم ایشان در مدرسه نیم ساعت بیكار نشسته باشند. من آن روزها هم مثل الآن تنبل بودم وبه حال ایشان غبطه مىخوردم ولى ایشان ـ ماشاءالله ـ بسیار موفق بودند.
آن روزها طلبههاى درسخوان امثال حضرت آیت الله جوادى آملى كم نبودند، اما متأسفانه امروزه ظاهراً اینطور نیست. البته من خودم زیاد از نزدیك برخورد ندارم، ولى از چیزهایى كه گاهى گوشه و كنار مىشنوم یا برخورد مىكنم، حدسم این است كه وضعیت حوزه ما درحال حاضر با آن زمان خیلى فاصله دارد، و این براى ما خسارت است. متأسفانه به تدریج جوّ فرهنگى ما نیز به تبع دنیا عوض شده و ارزشهایمان تغییر كرده و به گونهاى شده كه كارها و عبادتهاى این بزرگان در نظر ما افسانه جلوه مىكند! حتى گاهى اگر جرأت كنیم و برخى حریمها را نادیده بگیریم، ممكن است در عبادتهاى امیرالمؤمنین و ائمهاطهار(علیهم السلام) هم شبهه كنیم و علامت سؤال جلوى آن بگذاریم! امروزه براى ما این معنا چندان قابل تصور و فهم نیست كه بگویند، امیرالمؤمنین(علیه السلام) شبها در نخلستانهاى مدینه و كوفه آنقدر گریه مىكرد كه مانند چوبى خشك بیهوش بر زمین مىافتاد، آنچنان كه گویى جان به جانآفرین تسلیم كرده است!
اما از ائمه(علیهم السلام) كه بگذریم، در مورد علما و بزرگان جرأتمان بیشتر است و گاهى علناً در مورد مطالب و حكایاتى كه پیرامون شخصیت آنها ذكر مىشود، سؤالات و شبهاتى را ابراز مىكنیم. براى مثال، ما نمىتوانیم بفهمیم كه چرا مىگویند مرحوم حاج میرزا جواد آقاى ملكى
تبریزى شبها در منزل گریه مىكرد و چنان نعره مىكشید كه گاهى همسایهها تعجب مىكردند كه در منزل ایشان چه خبر است! گاهى خیلى كه متعبد و معتقد باشیم و در اصل این حكایتها و حالاتى كه از بزرگان نقل مىشود تشكیك نكنیم، مىپنداریم این حالات و روحیات فقط از ترس آتش جهنم است و فقط كسانى كه خیلى از عذاب و آتش الهى مىترسند چنین گریههایى مىكنند. در حالى كه این تصور درست نیست و گریه «خوف» فقط یك قسم از اقسام گریه است و گریههاى دیگرى، هم چون گریه «حیا» یا گریه «محبت» داریم كه بسیار ارزشمندتر از گریه خوف است.
در هر صورت، گاهى بد نیست كه انسان دست كم بشنود چنین مسائلى وجود داشته و بدانیم برخى آیات قرآن كریم كه براى ما چندان مفهوم نیست، در مورد كسانى تبلور عینى یافته و به حقیقت پیوسته است. البته برخى آیات قرآن حقیقتاً عجیب است و خود بنده در این عمر هفتاد سالهام شاید حتى یك مصداق آن را هم ندیده و نشنیده باشم. از جمله مىتوانم به این آیه شریفه اشاره كنم:
إِذا تُتْلى عَلَیْهِمْ آیاتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَبُكِیًّا؛(1)هرگاه آیات [خداى] رحمان بر آنان خوانده مى شد، سجده كنان و گریان به خاك مى افتادند.
گاهى انسان مىنشیند و سر بر سجده مىگذارد، اما گاهى بىاختیار مىافتد و سرش بر خاك قرار مىگیرد. «خَرُّوا» كه در این آیه آمده، اشاره به همین حالت دوم است و مىفرماید: برخى بندگان خداوند چنین حالتى دارند كه به محض شنیدن آیات الهى بىاختیار به خاك مىافتند! شاهد این امر آیهاى است كه باهمین تعبیر در مورد حضرت موسى(علیه السلام) و حكایت آن حضرت در كوه طور وارد شده است:
فَلَمّا تَجَلّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا وَخَرَّ مُوسى صَعِقا؛(2)پس چون پروردگارش به كوه جلوه نمود، آن را ریز ریز ساخت و موسى بیهوش بر زمین افتاد.
نكته مهم در آیه مذكور این است كه بحث یك نفر و دو نفر نیست، بلكه صحبت این است كه به طور كلى همه «عباد الرحمان» چنین حالتى دارند. شبیه این آیه، آیه دیگرى است در سوره بقره كه مىفرماید:
1. مریم (19)، 58.
2. اعراف (7)، 143.
إِنَّما یُؤْمِنُ بِآیاتِنا الَّذِینَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَسَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَهُمْ لا یَسْتَكْبِرُون؛(1)تنها كسانى به آیات ما ایمان مىآورند كه چون آن [آیات] را به ایشان یادآورى كنند، سجده كنان به روى در مى افتند و به ستایش پروردگارشان تسبیح مى گویند، و آنان بزرگى نمى فروشند.
خوب است ما در این آیات بیشتر تأمل كنیم و مقدارى آنها را با وضع و حال خودمان مقایسه كنیم و ببینیم قرآن چه خواسته و این بندگان شایسته خدا به كجا رسیده بودند و از این عالم چه فهمیده بودند و آیا آنها سود بردند یا ما؟ چه كسى مىداندكه این بندگان چه لذتى از عبادتشان مىبرند و خداوند چه معاملهاى با آنها خواهد كرد؟ قرآن كریم در اینباره مىفرماید:
فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ ما أُخْفِیَ لَهُمْ مِنْ قُرَّةِ أَعْیُن جَزاءً بِما كانُوا یَعْمَلُون؛(2)هیچ كس نمى داند چه چیز از آنچه روشنى بخش دیدگان است، به پاداش آنچه انجام مى دادند براى آنها پنهان شده است.
اینان همان بندگانى هستند كه نیمه شب عاشقانه با خداى متعال راز و نیاز مىكنند:
تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَطَمَعا؛(3)پهلوهایشان از بسترها جدا مىگردد [و] پروردگارشان را از روى بیم و طمع مىخوانند.
هیچ كس نمىداند چنین بندگانى چه لذتى را در راز و نیاز شبانه یافتهاند و آن چیست كه آنها را از بستر گرم و نرم جدا مىكند و به درگاه آن بىنیاز مىكشاند. تنها كسى مىتواند این لذت را درك كند كه خود بهرهاى از آن برده باشد، و راه دیگرى براى درك و تصور این لذت وجود ندارد.
از خداى متعال درخواست مىكنیم كه از تصدق سربندگان خویش به ما نیز عنایتى بفرماید و گناهانى را كه مانع انس ما با حضرتش و چشیدن طعم عبادتش مىگردد، مورد رحمت و مغفرت قرار دهد.
1. سجده (32)، 15.
2. همان، 17
3. همان، 16.